داستان عشق عجیب فصل13

درباره من
به وبلاگ من خوش آمدید داستان اول←عشق عجیب. لطفا نظراتونو درمورد داستانام بگین. هر انتقادی هم داشتین بگین
برچسب ها
نويسنده :خانومـِ نویسندهـ
تاريخ: چهار شنبه 20 آبان 1394برچسب:عشق عجیب, ساعت: 19:44

من سرمو اوردم بالا و گفتم_عه مگه چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آرمان_هیچی فقط زود نی برات؟؟؟؟

من_نع

آرمان_خب تعریف کن

من_چیو؟؟؟؟

آرمان_کی اینجوری دلت برد؟؟

من_آرمان ب مامان نگی

آرمان_میگم

من_اصن به درک بگو حالا میخام تعریف کنم.دوروز بعد اینکه اینجا بودم منو بزور میخاس عقدم کنه ساتیارو میگم.اون شب رگمو زدم(ب اینجا ک رسید آرمان برمیگرده و باچشمای گرد شدش ب آیسان نگا میکنه)ولی زنده موندم بعد از اون اتفاق مهیار به صورت مخفیانه بهم گفت پلیسه و اگه مشکلی پیش اومد میتونم بش بگم.دوهفته از رفتنم ب اونجا میگذشت .یه روز داشتم می رفتم اتاقم که ساتیار منو دید معلوم بود حالش خوب نی زیادی خورده بود.ازش ترسیدم رفتم عقب و عقب و عقب تر نزدیک بود از پله ها بیوفتم ولی افتادم رو دستای یه نفر گرم بود...گرمِ گرم وقتی دستاش با بدنم تماس پیدا کرد بدنم ی جوری شد زل زدم تو چشاش...

داداش ب عشق در یک نگاه اعتقاد داری؟

آرمان_چه جورَممممم

من_خب من همینطوری عاشق شدم دیگه هم نمیتونم ببینمش دارم روانی میشم روانی

و بعد زدم زیر گریه

آرمان ماشینو ی گوشه نگه داشت برگشت سمتم و بقلم کرد

آرمان_گریه نکن خواهری خودم یکاری میکنم بتونی ببینیش

من_چجوری؟؟؟؟؟؟

آرمان_ببین....


نظرات شما عزیزان:

sara
ساعت12:12---22 آبان 1394
با تبادل لینک موافقی????????
پاسخ:بلی بلی


السا 2
ساعت20:17---21 آبان 1394
عزیزم اپ کن

sara
ساعت20:46---20 آبان 1394
براااااوووو
پاسخ:tnx


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوع: ,
برچسب‌ها:
دوستان
ابزارک هاي وبلاگ
قالب وبلاگ

 RSS 

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





دانلود آهنگ جديد

آمار وبلاگ:
 

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 10
بازدید ماه : 71
بازدید کل : 16931
تعداد مطالب : 23
تعداد نظرات : 50
تعداد آنلاین : 1

Free Lines - Link
 Select

کد زیبایی برای وبلاگ

کد و سفارش های رایگان


دانلود آهنگ جدید